دوشنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۴


سرعت عقربه های ساعت، مثل همیشه است. اما این سال انگار بیش از هر سالی زود گذشته است. انقباض زمان را امسال بیش از هر سالی احساس کرده ام و صدای پای دویدن ثانیه هایش را. دیدن آفای قنادی فرانسه، همان که قد کوتاهی دارد و من از وقتی بچه کوچکی بودم می شناسمش هم، بیشتر به یادم می آورد که من هم خیلی بزرگ شده ام! درختان و خانه های قدیمی­تر شده­ی خیابان کاخ هم همینطور. من در این سال خیلی فکر کرده ام، کمتر خوانده ام و بیشتر کار کرده ام. حالا...حالا...حالا فقط می خواهم به شکوفه های صورتی و سفید، بوی پسته­ی توی آجیل و تقویمی فکر کنم که انتظار می کشد تا چند ساعت دیگر برود روی دیوار، بعلاوه به کتابهایی که خریده یا عیدی گرفته ام. به نظرم بیا فکر کنیم و تصمیم بگیریم که امسال برای همه مان بهترین باشد!
این هم هاپو تخم مرغی من بود به مناسبت سال هاپوها!
سال نو مبارک...
Free counter and web stats