سه‌شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۷

می خواستم از انیمیشن های عروسکی موسسه صبا تعریف کنم اما هرچقدر اینترنت گردی کردم هیچ تصویری از کارهاشون پیدا نکردم! حتی وب سایتشون هم هنوز درست و حسابی راه اندازی نشده بود و فقط یه اینتروپیج به درد نخور داشت.
حالا بگذریم! فقط می خواستم بگم خوشم میاد از نوع کارهاشون به خصوص که دیدم یکی از همکلاسیهای راهنمایی و دبیرستانم هم جزو عروسک سازها بود!
ضمن گشت و گذار به این سایت برخوردم که بامزه بود. جریان بز کهن و پیشینه انیمیشن رو که می دونید؟!
پی نوشت : الآن آقا پیکه بلیت های بنفش رنگ کنسرت رو آورد دم خونه! دو نقطه + یه دی گنده!

شنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۷

غم­انگیز است، خیلی...
امروز، هر لینکی را که باز می­کنی حتما یک نوشته­ای می­بینی درباره­اش
و
از فردا باز هم کتابفروشی­های انقلاب پر می­شوند از پوسترها و صدای او
همانطور که برای قیصر امین­پور و نادر ابراهیمی و ...
متأسفم، خیلی خیلی خیلی زیاد...
بخوانید.

دوشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۷

استادمون یه آقای نسبتا گرده که قیافه­ش یک مقدار شبیه اون سمورهای آبیه که تو کارتون پسر شجاع بودن و یه جور دُم بخصوص داشتن (شبیه راکت تنیس) و حرفه­ی اصلیشون هم سدسازی بود.
خیلی راحت و خونسرد به بچه­ها میگه کارِتون افتضاحه یا مثلا خیلی پرتی بابا!
من چون از قبل توسط مونا در مورد این­جور برخوردها رووووشن شده بودم، خیلی تعجب نکردم و خوشبختانه از سه تا طرحی که زدم دوتاش بدک نبود و یکیش هم نسبتا خوب بود به گفته­ی استاد.
برای این هفته دوازده تا طرح باید بزنیم که من شش تا رو انجام دادم و خودم فقط از یکیش خوشم میاد؛ اون هم گدازه­های آتشفشانه! فعلا کارمون فقط با کادر ده در ده و شابلون دایره­ست.
هیچ تضمینی وجود نداره که از طرح­های این دفعه­م خوشش بیاد ولی من سعی می­کنم شجاع باشم!

دوشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۷

وقتی پنج­شنبه­ی گذشته از دانشکده­ی هنرهای زیبا بیرون میومدم،
صدای روحم رو می­شنیدم که ازم تشکر می­کرد...
Free counter and web stats