راهرو سرد بود
از کنار آزمایشگاه مدار که رد میشدم، بوی سیم سوخته میومد
آبسرد کن آب نداشت
تشنهم بود
از یه منفذ نامعلوم، سوز بدی میزد تو
باید برگهها رو میبردم پایین
میخواستم برم طبقهی منفی یک
اما آسانسور تو منفی سه نگه داشت
اون پایین هنوز یه عده کار میکردن
لای تک تک در ها رو باز میکردم
مامان تو یکی از اتاقها نشسته بود
رفتم تو
دیدم یه کتاب علوم دستشه
نه کهنه بود و نه نو
گفت: اینو معلمتون داده که از توش عکسها رو ببری
مامان با قیچی میبرید و من با چسب میچسبوندم تو دفترم
یهو یادم افتاد باید برگه ها رو میبردم
آسانسور کار نمیکرد
پیاده رفتم
تو راه پلهی طبقهی صفر یه مشت گوزن دیدم که از بالا به تاخت میومدن
نمیدونم چرا، اما اصلا تعجب نکردم
خاک بلند شده بود
یهو دیدم مامان از پایین با صدای بلند میگه: حواست باشه تو امتحان جملهسازی زیاد "من" به کار نبری!
دویدم بالا
نصف برگههام نبودن
چشمام میسوختن
دستمال نداشتم
چشمامو بستم
نکنه از امتحان جا بمونم!
از کنار آزمایشگاه مدار که رد میشدم، بوی سیم سوخته میومد
آبسرد کن آب نداشت
تشنهم بود
از یه منفذ نامعلوم، سوز بدی میزد تو
باید برگهها رو میبردم پایین
میخواستم برم طبقهی منفی یک
اما آسانسور تو منفی سه نگه داشت
اون پایین هنوز یه عده کار میکردن
لای تک تک در ها رو باز میکردم
مامان تو یکی از اتاقها نشسته بود
رفتم تو
دیدم یه کتاب علوم دستشه
نه کهنه بود و نه نو
گفت: اینو معلمتون داده که از توش عکسها رو ببری
مامان با قیچی میبرید و من با چسب میچسبوندم تو دفترم
یهو یادم افتاد باید برگه ها رو میبردم
آسانسور کار نمیکرد
پیاده رفتم
تو راه پلهی طبقهی صفر یه مشت گوزن دیدم که از بالا به تاخت میومدن
نمیدونم چرا، اما اصلا تعجب نکردم
خاک بلند شده بود
یهو دیدم مامان از پایین با صدای بلند میگه: حواست باشه تو امتحان جملهسازی زیاد "من" به کار نبری!
دویدم بالا
نصف برگههام نبودن
چشمام میسوختن
دستمال نداشتم
چشمامو بستم
نکنه از امتحان جا بمونم!
از خواب پریدم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر