بین این همه روزهای شلوغ که تند و تند میان و میرن، دیدن چندتا دوست قدیمی تو عصر یه روز پاییزی تو یه جای دنج (البته نسبتا دنج!) و حرف زدن و خندیدن و بلند بلند یاد خاطرات گذشته کردن، حتی اگه فقط برای دو سه ساعت باشه، اونهم بعد دو سال! کلی میچسبه و انرژی میده بهت! این وسط جای مریم که اونور کرهی زمینه و نازلی که تازه مامان شده و سرش حسابی شلوغه، واقعا خالی بود. نگار جان دستت درد نکنه که دوهفتهای اومدی ایران و باعث شدی همدیگه رو ببینیم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر