کارهای زیادی بود که باید انجام میدادم و یا میدادیم و بخشیشون الان تموم شدهن؛ از جمله رویداد پست قبلی! کابوس تسویه حساب با دانشگاه هم، با همهی سر و کله زدنها با اون کارمندای خرس مربایی* دانشگاه و دویدنها تو اون گرمای شرجی و حرص خوردنها بابت صحافی و غیره، بالاخره به آخرش رسید. حالا کلی کارهای دیگه مونده که به ترتیب یا شایدم بیترتیب باید انجام بشن!
نمیدونم چرا وقت کم میاد فقط؟!
این عکسه هم قابل توجه عاطفهی عزیزم که اون روز کلی با هم عکس آدمها و سگها و غیره رو، زیر و رو کردیم! این یکی هم از کارهای Govinder Nazran هست؛ البته مجسمهست.
* انقدر تنبلن که همیشه عین خرسی که مربا خورده و سنگین شده، در حال چرت زدن و قیلوله هستن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر