پیچ در پیچ...
■ حکایت رؤیای یک باغ خیس از باران، با درختان پراکندهی آلو و یک اسم و دو صورت!
تا به حال احساس کردهای یک نفر جز تو، در درونت هست که آمادهی رنج کشیدن است؟ یک نفر آشنا و در عین حال دور! من چند باری تجربه کردهام...
■ برای تولد پیام یک کادوی کلیشهای گرفتم؛ "پیراهن مردانه"، البته خوب است اما نه دقیقا آن چیزی که میخواستم!
■ برای خودم هم عیدی خریدم.
■ همسایه بالایی توی باغچه گل میکارد.
■ باران، تند میبارد.
عکس از: خواهر بزرگ خانوم جان!
تا به حال احساس کردهای یک نفر جز تو، در درونت هست که آمادهی رنج کشیدن است؟ یک نفر آشنا و در عین حال دور! من چند باری تجربه کردهام...
■ برای تولد پیام یک کادوی کلیشهای گرفتم؛ "پیراهن مردانه"، البته خوب است اما نه دقیقا آن چیزی که میخواستم!
■ برای خودم هم عیدی خریدم.
■ همسایه بالایی توی باغچه گل میکارد.
■ باران، تند میبارد.
عکس از: خواهر بزرگ خانوم جان!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر