مانیتوری که تو محل کارم ازش استفاده میکنم از این LCDهاست که دکمه Powerش، فینگر تاچه! (چه جملهی مزخرفی شد!)
این آقاهه که به جای اون آقا مسنه جدیدا میاد اتاق رو تمیز میکنه در حین انجام کار دستش خورده بود به این حسگره و مانیتورو خاموش کرده بود. وقتی با قیافهی وحشتزده اومد صدام کرد، فکر کردم مثلا گوشیمو از رو میز انداخته پایین و شکوندتش یا این که برگه هامو با دستمال خیس کثیف کرده یا مثلا دستگاه مدارچاپی رو برگردونده یا...خلاصه هر فکری به ذهنم رسید جز این فکر!
قیافهش خیلی ترسیده بود، دلم سوخت خیلی...
این آقاهه که به جای اون آقا مسنه جدیدا میاد اتاق رو تمیز میکنه در حین انجام کار دستش خورده بود به این حسگره و مانیتورو خاموش کرده بود. وقتی با قیافهی وحشتزده اومد صدام کرد، فکر کردم مثلا گوشیمو از رو میز انداخته پایین و شکوندتش یا این که برگه هامو با دستمال خیس کثیف کرده یا مثلا دستگاه مدارچاپی رو برگردونده یا...خلاصه هر فکری به ذهنم رسید جز این فکر!
قیافهش خیلی ترسیده بود، دلم سوخت خیلی...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر