اتفاقی که منتظرش بودم، رخ نداد.
نه در آن شنبهی مزبور و نه حتی در شنبهی پس از آن.
ناامید شده بودم، شاید چون همه چیز خیلی خوب به نظر میرسید و من هم خیلی امیدوارانه پیش رفته بودم، اما خب یک جملهی کلیشهای هست که میگوید: همیشه، همه چیز، آنطور که میخواهیم نمیشود!
همهش به خانهای فکر میکنم که پارسال دیده بودیم و چقدر هم پسندیده بودیمش، اما چون خود مالک، خانهی مورد نظرش را پیدا نکرد، از فروش منصرف شد و من هم آن موقع چقدر دوست داشتم که آن خانه را بخریم و چقدر آرزو کرده بودم که بشود و نشد...اما چند هفته بعدتر خانهی نارنجیمان را پیدا کردیم که هزار برابر از آنجا بهتر و راحتتر است.
به هر حال، من ناامیدی را صبح امروز پشت در خانه جا گذاشتم که برود پی کارش!
از خانوادهی عزیزم و دوستان مهربانم هم متشکرم که به فکرم بودند و هستند.
از پیام عزیزم هم به خاطر تحمل بداخلاقی ها و بیحوصلگیهای روزهای گذشته و همدردیهای مهربانانهاش سپاسگزارم.
از ش عزیزم هم که پیگیرانه کمکم کرده و میکند، واقعا ممنون و متشکرم.
پینوشت فوق بیربط:
کاش مردم بیشتر به حمام بروند که اینقدر ...
امروز یک نفر آمد توی اتاق و بعد که رفت، مجبور شدم نیم ساعت پنجره را باز بگذارم تا هوا تهویه شود! آخر تو که دانشجویی و تحصیلکرده، با این همه ادعا دیگر چرا؟؟؟ هرچند میدانم واقعا هیچ ربطی ندارد...
نه در آن شنبهی مزبور و نه حتی در شنبهی پس از آن.
ناامید شده بودم، شاید چون همه چیز خیلی خوب به نظر میرسید و من هم خیلی امیدوارانه پیش رفته بودم، اما خب یک جملهی کلیشهای هست که میگوید: همیشه، همه چیز، آنطور که میخواهیم نمیشود!
همهش به خانهای فکر میکنم که پارسال دیده بودیم و چقدر هم پسندیده بودیمش، اما چون خود مالک، خانهی مورد نظرش را پیدا نکرد، از فروش منصرف شد و من هم آن موقع چقدر دوست داشتم که آن خانه را بخریم و چقدر آرزو کرده بودم که بشود و نشد...اما چند هفته بعدتر خانهی نارنجیمان را پیدا کردیم که هزار برابر از آنجا بهتر و راحتتر است.
به هر حال، من ناامیدی را صبح امروز پشت در خانه جا گذاشتم که برود پی کارش!
از خانوادهی عزیزم و دوستان مهربانم هم متشکرم که به فکرم بودند و هستند.
از پیام عزیزم هم به خاطر تحمل بداخلاقی ها و بیحوصلگیهای روزهای گذشته و همدردیهای مهربانانهاش سپاسگزارم.
از ش عزیزم هم که پیگیرانه کمکم کرده و میکند، واقعا ممنون و متشکرم.
پینوشت فوق بیربط:
کاش مردم بیشتر به حمام بروند که اینقدر ...
امروز یک نفر آمد توی اتاق و بعد که رفت، مجبور شدم نیم ساعت پنجره را باز بگذارم تا هوا تهویه شود! آخر تو که دانشجویی و تحصیلکرده، با این همه ادعا دیگر چرا؟؟؟ هرچند میدانم واقعا هیچ ربطی ندارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر