یکشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۲


امشب يه نفر يه مارمولک کشت!
و باعث شد من ياد اين مارمولکه بيفتم...
و ياد مارمولکهای توی پارکينگ يا راه پله ها يا ...
البته الان کشتن يه انسان هم به راحتی کشتن يه مارمولک شده؛شايد حتی آسون تر!چون گاهی يه مارمولک با يه ضربه يا بيشتر زنده مي مونه،اما يه آدم نه!
يعنی يه آدم با اين هيبت از يه مارمولکم آسيب پذير تره؟!وااااااااااای...

راستی!
فکر می کنين مارمولکها هم پايبند اصولی باشن؟
قوانين خاصی برای زندگی داشته باشن؟
يا
بين اونا هم دسته بندی هست؟
مثلا مارمولک خانواده دوست،يا مارمولک بی قيد و بند؟
مارمولک کاری يا مارمولک انگل اجتماع؟
مارمولک احساساتی يا مارمولک عقل گرا؟
يا حالا هر جور ديگه؟

دوست دارم يه روز مارمولک بشم؟
نه!چون می ترسم قبل از تموم شدن اون روز به دست يه خودی کشته بشم!

ببينـــــــــــــــا!!!
اگه نکشته بوديش من اصلا ياد اين چيزا نمی افتادم!
اصلا امشب قصد update کردن نداشتم...
اما حالا نوشتم!
حالا همه می دونن که امشب تو ،يه مارمولک کشتی D:

هیچ نظری موجود نیست:

Free counter and web stats