جمعه، آذر ۰۷، ۱۳۸۲


ماه در دست،
پيش می روی
و آن را سخت می فشاری.
سرمايش را حس می کني،
دستانت سرد می شود،
اما آن را رها نمی کنی.
و در انتهای شب،
آن زمان که ماه در دستانت می لغزد تا بازگردد،
تو،می توانی ماه شوی!
و بی آن که کسی بفهمد،
بروی تا به اوج برسی،
تا روزی،
تو هم در دستانی جای گيری،
سرد و آرام و مهربان.

هیچ نظری موجود نیست:

Free counter and web stats