دوشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۳

قلماشيت گويي!

يه خانومه ست كه موهاشو خيلي مرتفع بسته،مي فهمي منظورمو؟!داره تند و تند ناخوناشو لاك مي زنه،اونم تو ماشين در حال حركت؛لاك صورتي پر رنگ.منم كه بيدارم هنوز.خانوم چاقه هم با اينكه ناخوناش خيلي كوتاهه اما بازم لاك زده؛لاك صورتي پر رنگ.وقتي خوابم مثلا،تمام بيسكويتامو مي خوره.اون كتابه نصف كاره ست،تمومش نمي كني؟برو دو تا آب نبات بخور.هنوز توي كمدت يه مرغ دريايي نگهميداري؟!كله مجسمهه شكست!اون يارو وقتي تب داشت همه چيزو گفت.دستت كه درد نمي كنه؟هان؟!اوايل پياده كه ميومد پاهاش درد مي گرفت،حالا ديگه عادت كرده.منظورمو بد فهميدي انگاري،حوصله توضيحم ندارم.هوا كه داغ نباشه بهتر فكر مي كنم.اون پله دوتايي رو هم نشون كردم كه روز اول مهر از روش بپرم پايين.
آقاهه تو كتابفروشي بلند بلند شعر مي خوند.واسه چي عكس مي گيري پس؟خنده ت خيلي مصنوعيه،مي دونستي؟اين گليمه ديگه بوي بز نميده ها!اوني كه شبا تو راه پله ها ميگرده،انگار به كف پاهاش آهن بسته.هنوزم بوي مداد رنگي مياد؟!سه تا ساعتا توي سكوت شب صداشون بيشتر ميشه؛حرف مي زنن با هم.بالاخره تجديد چاپ شدا!صداي كلاغو در بيار ببينم.اگه چشمات تار ديد،چاره ش يه قاشق رب آلوچه ست،يادت ميمونه؟بايد در حالي كه از روي پل هوايي رد ميشي،بخوريش.سگه داد زد،گشنشه حتما.تو كه بچه بودي ته مدادتو ميجوييدي؟!اون گلدونا اون بالا خيلي نازن.دوست دارم،به همون اندازه كه سالاد كاهو رو!فقط حوصله ندارم،همين؛وگرنه هم كيف دارم،هم جامدادي،هم كتاب!لاك صورتي پر رنگ هم نميخوام.

هیچ نظری موجود نیست:

Free counter and web stats