سه‌شنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۳




چند روز پيش كه اون بارون حسابي اومد،
يه كبوتر رو ديدم كه لونه ش از روي درخت افتاده بود پايين.
كبوتره بدون اينكه از رفت و آمد عابرها بترسه،
همينطور ايستاده بود و به خونه خرابشده ش نگاه مي كرد؛
انگار كه ديگه هيچي براش مهم نباشه.
حالا لابد بايد بگرده دنبال يه جاي جديد،كه امن تر از اونجا باشه.
البته اگه تا قبل از اون يه گربه گرسنه نخورده باشدش!
و
البته...
گربه گرسنه هم حق داره شكمش رو سير كنه،نه؟

هیچ نظری موجود نیست:

Free counter and web stats