پنجشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۳


راستي م،
من امشب ياد آن روزي افتادم که در بوفه دانشگاه،
گزارش کار آز فيزيک يک يا شايد سه مي نوشتيم
و
يک گربه ناگهان جفت پا پريد روي ميز!
يک جور اثر کانسپچوال مي توانست باشد،نه؟!
اثر پنجه گربه روي صفحه جدول بندي شده!آن هم به صورت مورب!

راستي آدم بايد چه فکري بکند که يک سگ معصوم قهوه اي رنگ را بر دارد و بياورد خيابان انقلاب و بگرداند و بچراند؟!
سگ هم مدام از جمعيت بترسد و بپيچد دور طنابي که بسته اند به گردنش!

آري!
من امروز يک قلاده سگ معصوم و ترسيده ديدم!

هیچ نظری موجود نیست:

Free counter and web stats