سر بالايی رو دوست دارم ،
حتی سربالايی های با شيب زياد را !
و هر چقدر که اين يکی را دوست می دارم ، از آن ديگری بيزارم !
سرازيری ، چيز مضحکيست .
مرا به ياد تلاشی مذبوحانه برای حفظ تعادل می اندازد و در عين حال نداشتن کنترلی بر حرکت !
اصلا آدم وقتی در سراشيبی می افتد ،
قيافه اش خنده دار می شود ! دقت کرده ای ؟
اما در ميان اين دو ،
حالت ايده آلی وجود دارد که همان مسطح بودن است و به نظر من بعد از يک سربالايی ، مطلوب ترين حالت محسوب می شود !
پس ...
اگر می خواهی برايم آرزويی کنی ، اين را بخواه که :
بعد از هر سر بالايی در زندگی ، به يک جای مسطح و آرام برسم !
اين طور بهتر است.
اما ...
اگر سربالايی را از ديد ناظر ديگری در مکان مخالف نگاه کنی ،
سراشيبی می شود و برعکس!
پس لطفا آرزويت را به اين ترتيب اصلاح کن که :
هميشه ناظر خوبی باش و به مطلوب تربن حالت بينديش !
البته اگر می خواهی برايم آرزويی کنی !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر