سه‌شنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۷

وبلاگی هست که فکر می­کنم یک سالی باشه که می­خونمش،
لینکش کنار صفحه­م نیست و الآن هم قصد ندارم به نوشته­ش لینک بدم.
نویسنده­ش دختریه تقریبا هم سن و سال خودم،
تقریبا هر روز می­نویسه و نوشته­هاش رو خیلی دوست دارم.

بعد از تعطیلات پنج روزه مثل همیشه صفحه­ی بلاگش رو باز کردم، اما به­روز نکرده بود.
دیروز فرصت نکردم بهش سر بزنم.
امروز صبح وقتی رفتم سراغش...نه، اشتباه نکنید!
نه مرده بود، نه مریض شده بود و نه تصادف کرده بود، حتی مسافرت هم نرفته بود، ولی اتفاقی که براش افتاده بود آنچنان درجا میخکوبم کرد که ...
با این که کوچکترین ربطی به من نداشت اما احساس می­کردم انگار این اتفاقیه که برای من افتاده، و از اون لحظه یه علامت سؤال خیلی خیلی بزرگ رفته و نشسته گوشه­ی ذهنم.
اونقدر فکرم رو درگیر کرده که نمی­تونم روی چیز دیگه­ای تمرکز کنم.
با خودم فکر می­کنم این دنیای مجازی چه چیز غریبی­ست!

هیچ نظری موجود نیست:

Free counter and web stats