سه‌شنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۳




دختره آنچنان ترمزي كرد جلوي پاي پسره كه مردم از ترس!
بعد سرشو آورد بيرون با يارو حرف بزنه،كه پسره يهو داد زد،اونم چه دادي!
خيلي بد حرف مي زد؛بي ادبانه،نه اينكه فحش بده،اما خوب هم حرف نمي زد.
پسره ي زشت بي ادب!
تا وقتي كه ازشون بگذرم،اگه بدنم چهارستون داشته باشه،همشون داشتن مي لرزيدن!
يه كم پايين تر،يه عوضي كه داشت پشت موبايل قربون يه دختري مي رفت،
تنه گنده شو از قصد كوبيد بهم ،بعد هم چشمك زد!
انقدر عصباني بودم كه مي تونستم يه سيلي محكم بخوابونم تو گوش لعنتيش!اما نكردم اين كارو...
فقط مي تونم بگم متاسفم
خيلي
خيلي
خياــــــــــــــــــي!



هیچ نظری موجود نیست:

Free counter and web stats